این پائیز هم گذشت...
پائیزی پر از رنگ،پر از غم...
این بار پائیز را جور دیگری می خواستم .. ولی باز هم کلمه ی همیشگی افسوس...
و من می مانم و یک افسوس که خیلی بزرگ شده ...بزرگ به اندازه ی تمــــام
آرزوهایم، تمام غصه هایم و تمام اتفاقاتی که می توانست باشد و نشد ...
هوا سرد شده ... خیلی سرد تر از آن که بشود دوباره گرمش کرد...
به این سادگی ها گرم نمی شود دیگر ...
صدای زوزه ی باد که می پیچد لای شاخه های لخت درخت لرزه می اندازد بر چهار ستون تن...
ولی باز خوب است که یک چیز هست...
یک چیز که کاش نبود و شاید هم خوب است که هست ...
یک چیز به اسم امید...
یک چیز به اسم بهــــــــــــــــــــــــــار...
وای ...
چقـــــــــــــــــــــــــدر زیباست این کلمه ... بهــار
و چقدر دوست دارم این فصل دوست داشتنی را ... که زنده می کندم باز..
و آغازی دوباره می بخشدم ...
فکرش را که می کنم می بینم چه خوب است که امید هست...که می شود باز هم امید داشت ...
kobra.seyedtajadini@gmail.com